رسانه ملی یا میلی؟!
وجود هژمونی رسانهای و اثرگذاری غیر قابل انکار دستگاه عظیم تبلیغاتی غرب باعث شده در میدان رقابت رسانهای، عرصه بر رسانههای مستقل تنگ شود و آنها نتوانند به جریان سازی مورد نظر خود بپردازند و عملا به واکنشهای انفعالی و یا احیانا موثر مقطعی با ضریب نفوذ محدود بسنده کنند. صدا و سیما بهعنوان مهمترین تریبون رسمی جمهموری اسلامی ایران که رسالت تبلیغ و جریان سازی گفتمان انقلاب اسلامی در عرصههای مختلف را بر عهده دارد نیز در این صحنه کارزار رسانهای با محدودیتها و مشکلات خاص خود روبهروست و مضاف بر آن از ابتدای انقلاب تا به امروز به انحای مختلف مورد هجمه مخالفین نظام اسلامی قرار گرفته است. مخالفینی که با گرایشهای مختلف اما مشترک در ضدیت با آرمانها و موجودیت حکومت اسلامی سعی در منتسب کردن رسانه ملی به جناحی خاص داشته و صد البته که توانستهاند در این مسیر نیز موفق باشند. موفقیتی که نقش برخی از مسئولین نیز در آن به چشم میخورد.
با پذیرش برخی اقدامات و تصمیمات رسانه ملی در مقاطع حساس و خاص همچون انتخابات ریاست جمهوری 88 و قابل نقد بودن آن و همچنین فاصله گرفتن از شاخصهای رسانه حرفهای، باید این را هم قبول داشت که احزاب و جناحها پس از رسیدن به مسئولیت و قدرت ناشی از منصب به طرز شگفت آوری به دنبال مثبت جلوه دادن خود در انظار افکار عمومی و به بیانی صحیحتر استخدام رسانه ملی هستند و کوچکترین انتقاد از خود را به مثابه تخریب عملکرد خود پنداشته و رسانه ملی را متهم به رسانه میلی در اخیار جناح رقیب میدانند. این فرار به جلو و تکرار آن توسط دولتها و مسئولین و احزاب مختلف در بلند مدت بزرگترین آسیب را به سرمایه اصلی رسانه یعنی اعتماد مخاطب میزند و حل این معضل دیگر به سهولت صورت نخواهد گرفت.
فرجام سخن اینکه صدا و سیما با رعایت بیش از پیش شاخصهای رسانه حرفهای از جمله بیطرفی رسانهای در برخورد با احزاب مورد پذیرش نهادهای قانونی کشور و احزاب نیز با رعایت انصاف در نقد عملکرد این رسانه، میتوانند در شکل گیری و تقویت رسانه ملی مورد پذیرش احزاب، قانون و از همه مهمتر مردم کمک کنند و شائبه میلی بودن آن را از بین ببرند.