ژاپن اسلامی، خوابی که تعبیر نشد
ژاپن کشوری در اقیانوس آرام، واقع در آسیای شمال شرقی و یکی از قدرتهای اصلی اقتصادی جهان و سومین اقتصاد بزرگ دنیا از نظر تولید ناخالص داخلی است. پیشرفت و توسعه ژاپن در زمینههای فنآوری، تکنولوژی و اقتصاد، نظر هر سیاستمدار علاقهمند به توسعه کشورش را به خود جلب کرده و آنها مایلند در مسیر ژاپنی شدن گام بردارند. اقصاددانان و سیاستمداران عاشق توسعه قبل از هر چیز لازم است بدانند که ژاپن چگونه کشوری است؟ چه مردمانی با چه ویژگیهایی دارد؟ چه اشتراکات فرهنگی با ما دارند؟ سیاست مداران ژاپنی چه روحیاتی دارند و شاید از همه مهمتر شناخت نوع مدیریت ژاپنی باشد، مدیریتی که قرار است برنامهریزیهای توسعه و اقصادی در چهارچوب آن به سر منزل مقصود برسد.
آقای هاشمی رفسنجانی، سیاستمدار عاشق توسعه و رفاه، رویای ژاپن اسلامی در سر داشت. وی پس از اتمام جنگ تحمیلی و در اختیار گرفتن سکان اجرایی کشور و همچنین نفوذ در مجلس شورای اسلامی و سایر ارکان تاثیر گذار قدرت جمهوری اسلامی ایران، به تحقق این رویا بسیار امیدوار بود.
با مرور عملکرد اقتصادی آقای هاشمی و تبعات اجرای آن سیاستها، اطلاق واژه اشتباه محاسباتی به ایشان و تیم اقتصادیش دور از انصاف نیست، چراکه امروز مشخص شد آن علاقه ژاپنی شدن صرفا یک علاقه و میل از سر احساس بود که مبنای شناختی دقیقی نداشت. براستی آقای هاشمی چه شناختی از مردم و مسئولان ژاپنی داشت؟ فرهنگ کار ژاپنیها و تفاوت آن با فرهنگ کار در کشور را میدانست؟ محدودیتهای اقتصادی کشور را درک بوده؟ آیا میدانست ژاپن با استخدام کدام سبک مدیریتی به این جایگاه رسیده است؟ و سئوالاتی از این سنخ...
آقای هاشمی باید میدانست شیوه مدیریتی ژاپنیها به گونه سازمانهای ادهوکراسی است و به هیچ وجه با سیستم اقتدارگرایانه بروکراسی محور مورد علاقه ایشان قابل جمع نبود.
سردار سازندگی! باید میدانست مردم دو کشور تفاوتهای اساسی دارند. ژاپنیها مردمانی سخت کوشاند که از کودکی با اطلاع از محدودیتهای کشور از جمله نبود ذخائر زیر زمینی و رو زمینی و همچنین وجود بلایای طبیعی از جمله سیل و زلزله، به درستی راه تلاش و رقابت در عرصه بینالملل را برگزیدهاند. حال آنکه وابستگی تاریخی ایرانیها به اقتصاد نفتی و خام فروشی دردی تاریخی است و ترک این عادت نیازمند فرهنگ سازی و گذر زمان.
مدیران ژاپنی زندگی جدای از مردم عادی نداشته و با سادهگی مثالزدنی و به دور از جنگ قدرت در کنار مردم مشغول کار و تلاشند. همان چیزی که علاقهمندان به ژاپن اسلامی در ایران نداشته و ندارند و اشرافیت آنها زبان زد خاص و عام است.
زیاده نیست اگر گفته شود نه ژاپنی شدیم و نه اسلامی، بلکه منابع مالی کشور در صورت مدیریت بهتر میتوانست ما را به جایگاهی بسی بالاتر از پایان دوره آقای هاشمی برساند. تورم بالا، تمرکز گرایی و رشد نا متوازن اقتصادی، ورود بی رویه کالاهای لوکس به کشور، پیشی گرفتن واردات به صادرات قطعا اقتصاد ژاپنی نبود و فشار به مستضعفین جامعه و له شدن آنها زیر چرخ دندههای توسعه غربی، قوام بانکداری ربوی و ... قطعا اسلامی نبود.
سخن پایانی؛
با مطالعه و مرور اجمالی نحوه حکمرانی حاکمان کشورهای پیشرفته و توسعه یافته جهان بر این مهم واقف میشویم که هیچگاه آنها در کوتاه مدت و با تغییر مسئولان عالی رتبه خود استراتژیهای اصلی در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را تغییر نداده بلکه ممکن است تنها به تغییر تاکتیکها و روشهای دستیابی به هدف بسنده کنند و این همان مسئله مهمی است که سیاستمدارن ما به آن بی توجهاند. شاید اصلاح قانون اساسی و الزام رییس جمهور به اجرای سیاستهای کلی نظام نظیر "سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی" و دادن اختیار در حد انتخاب روشها و تاکتیکها، مرهمی بر درد پیامدهای ناگوار اجرای سیاستهای غلط و خود رای بودنهای گذشته باشد.
- ۰ نظر
- ۱۲ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۳